آلبرتا اس جی ون در وات، دانشگاه استلنبوش
چی بخونم؟ من می خواهم چه باشم؟ چگونه هزینه تحصیل خود را پرداخت کنم؟ می خواهم بقیه عمرم را با چه کسی بگذرانم؟ اینها تصمیماتی است که زندگی بسیاری از جوانان را تغییر می دهد.
بزرگسالی در حال ظهور (بین 18 تا 25 سال) مرحله مهمی در زندگی است، به ویژه برای توسعه هویت. بزرگسالان نوظهور نه نوجوان وابسته هستند و نه بزرگسالان مستقل. زمان اکتشاف و تغییرات مکرر است.
همه اینها در حالی اتفاق می افتد که مغز آنها هنوز در حال رشد است، به ویژه در مناطقی که با عملکرد شناختی و عاطفی بالاتر مرتبط هستند. این عملکرد به فرد کمک می کند تا اهداف خود را با موفقیت برنامه ریزی، نظارت و اجرا کند.
در میان تمام این انتخابهای مهم زندگی، قطع رابطه عاشقانه میتواند ویرانگر باشد. پس از جدایی، افراد ممکن است عملکرد تحصیلی ضعیف، افکار مزاحم در مورد سابق خود، غمگینی شدید، و حتی ممکن است اقدام به خودکشی کنند.
با این حال، جدایی در میان بزرگسالان نوظهور اغلب نادیده گرفته می شود یا به عنوان یک آیین گذران کم اهمیت جلوه می کند. پاسخ تروما به عنوان اغراق آمیز یا اغراق آمیز رد می شود.
علاوه بر این، ادبیات روانپزشکی جدایی را رویدادی آسیب زا نمی داند.
بهعنوان یک محقق سلامت روان با تخصص در تحقیقات دلبستگی عاشقانه و تروما، مقالهای را نوشتم که به بررسی جداییهای روابط عاشقانه بهعنوان رویدادهای بالقوه آسیبزا در میان دانشجویان میپردازد. هدف این تحقیق بررسی این بود که آیا تجربیات آنها با تشخیص روانپزشکی رسمی استرس پس از سانحه مطابقت دارد یا خیر.
شناسایی آسیب های احتمالی پس از جدایی می تواند به جوانان کمک کند تا درمان و حمایت مناسب را دریافت کنند.
زمانی که شکل دلبستگی عاشقانه دیگر وجود ندارد
در چندین مطالعه، ما این ایده را آزمایش کردیم که بر اساس تعریف کتابچه راهنمای تشخیصی و آماری، ویرایش پنجم (DSM-5)، جدایی ممکن است یک رویداد بالقوه آسیب زا در نظر گرفته شود. ارائه دهندگان مراقبت های بهداشت روانی از DSM به عنوان راهنمایی برای تشخیص بیماران مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه استفاده می کنند.
تشخیص PTSD بر اساس معیارهای مختلفی است، از جمله معیار A: قرار گرفتن در معرض مرگ واقعی یا تهدید شده، آسیب جدی یا خشونت جنسی. معیار A به عنوان یک “دروازه بان” برای این تشخیص عمل می کند.
سوال بپرس
شرکت کنندگان ما بر اساس پاسخ های خود گزارش شده خود به چک لیست استرس پس از سانحه DSM-5 به سه گروه تقسیم شدند:
گروه اول (گروه جداگانه): 886 شرکتکننده علائم استرس پس از سانحه را بر اساس آسیبزاترین جدایی تأیید کردند.
گروه دوم (گروه تروما): 592 شرکتکننده علائم استرس پس از سانحه را بر اساس یک رویداد آسیبزا که در راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5) (مانند آزار جسمی و جنسی) تعریف شده است، تأیید کردند.
گروه سوم (گروه کنترل): 544 شرکتکننده علائم استرس پس از سانحه را بر اساس استرسزاترین تجربیات خود (مانند جابهجایی خانه، طلاق والدین) تأیید کردند.
ما دریافتیم که شرکت کنندگان در جدایی، در گروه اول، علائم استرس پس از سانحه، مانند بازگشت به گذشته، خاطرات تکرار شونده، و کابوس های مربوط به سابق خود را به طور قابل توجهی بیشتر از دو گروه دیگر گزارش کردند.
نگاه کردن به مغز
پس از پرسشنامه، زیرمجموعه ای از دانش آموزان از هر یک از سه گروه، اسکن مغزی را تکمیل کردند تا بتوانیم ببینیم کدام مناطق مغز در پاسخ به محرک های خاص فعال شده اند.
در طول اسکن، آنها تصاویر را به عنوان مثبت، منفی یا خنثی دسته بندی کردند.
- 36 شرکت کننده از گروه اول (گروه جدایی) به عکس های شریک قبلی خود امتیاز دادند
- 15 شرکت کننده از گروه دوم (گروه تروما) که به طور خاص از تجاوز فیزیکی یا جنسی به عنوان آسیب زاترین رویداد یاد کردند، تصاویر تجاوز فیزیکی یا جنسی را ارزیابی کردند.
- 28 شرکتکننده از گروه سوم (گروه کنترل) به تصاویر منفی کلی (مثلاً کودکانی که در آبهای آلوده بازی میکنند) امتیاز دادند. این تصاویر بخشی از سیستم بین المللی تصویرسازی عاطفی بود که به طور گسترده در مطالعات احساسات انسانی استفاده می شد.
ما فعال سازی مغز (افزایش جریان خون) را در آمیگدال و هیپوکامپ در لوب تمپورال تجزیه و تحلیل کردیم. این مناطق از مغز با PTSD مرتبط هستند و بخشی از سیستم لیمبیک مبتنی بر ترس را تشکیل می دهند که بخشی از سیستم “جنگ یا گریز” ما است. آنها همچنین با رد وابستگی عاشقانه واقعی و خیالی مرتبط هستند.
زمانی که شرکتکنندگان در گروه جدایی، عکسهای شریک سابق خود را ارزیابی میکردند، زمانی که شرکتکنندگان در گروه آسیبدیدگی به تصاویر آزار جسمی و جنسی امتیاز دادند، ما سطوح فعالسازی مشابهی را در آمیگدال و هیپوکامپ پیدا کردیم.
جنسیت، مذهب و عوامل دیگر
سوم، ما فقط روی شرکتکنندگان غیرفعال تمرکز کردیم. ما دریافتیم که واکنش عاطفی آنها به جدایی تحت تأثیر:
- ویژگی های جمعیت شناختی مانند جنسیت، گرایش جنسی و مذهب. به طور خاص، شرکت کنندگان اقلیت جنسی که گزارش دادند غیرمذهبی بودند، سطوح بالاتری از ناراحتی جدایی را گزارش کردند.
- ویژگی های جدایی مانند نزدیکی درک شده در رابطه و دلایل جدایی.
به جلو حرکت کن
نتایج ترکیبی از فرضیه ما حمایت می کند که جدایی های عاشقانه می تواند یک رویداد آسیب زا برای بزرگسالان در حال ظهور باشد و ممکن است تهدید کننده زندگی باشد.
تأیید تجربیات جدایی به عنوان تجربیات بالقوه آسیب زا ممکن است اثرات منفی آنها را کاهش دهد، بزرگسالان نوظهور را تشویق به جستجوی کمک و ارتقای سلامت روان کند.
ارائه دهندگان مراقبت های بهداشت روانی و خدمات مشاوره دانشجویی باید شدت جدایی را تشخیص دهند و غربالگری را برای علائم استرس پس از سانحه پس از جدایی در نظر بگیرند.
درمان متمرکز بر تروما، مانند مواجهه درمانی طولانی مدت، ممکن است به دانش آموزان کمک کند، به ویژه آنهایی که نمی توانند از نشانه های مربوط به جدایی مانند دیدن همسر سابق خود در کلاس یا در رسانه های اجتماعی اجتناب کنند.
از آنجایی که جدایی های عاشقانه در ادبیات روانپزشکی رویدادهای آسیب زا محسوب نمی شوند، یافته های ما بحث برانگیز است و ما ادعا نمی کنیم که همه جدایی ها لزوماً آسیب زا هستند.
تحقیقات بیشتری باید انجام شود، به خصوص با گروهی متنوع تر از دانش آموزان و حجم نمونه بزرگتر برای اسکن مغز.
- من از کمک های پروفسور اس. Seedat، پروفسور E. Leech و دکتر A. راس، پروفسور کید و پروفسور S. du Plessis در تحقیق من.
آلبرتا اس جی ون در وات، محقق، دانشگاه استلنبوش
این مقاله با مجوز Creative Commons از The Conversation بازنشر شده است. مقاله اصلی را بخوانید.
مربوط
به 793 مشترک دیگر بپیوندید